و سوت ممتد مغز و حواشی دیگر..

۱ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

بییست

پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۰، ۰۲:۵۵ ب.ظ

نه ماه از آخرین چیزی که اینجا نوشته بودم میگذرد. در این مدت اتفاقا خاصی نیافتاده اما اتفاقات زیادی افتاده.

چندین بار اینجا را چک کرده ام. به تمام حس هایی که بیش از آچه هست از نظر گذرانده بودم و به حس هایی که قطره ای از دریایی که حس میکردم را اینجا نوشته بودم، نگاه کرده ام. نیکی نوشته بود دوباره بنویس.

زندگیم امروز به وظابف و ضدوظایف تقسیم میشود. باید پایان نامه بنویسم و دو ماه دیر کرده ام. حالا هم نمیتوانم انجامش دهم.

صبح تا شب به مزخرفات میگذرد.

با علی بیشتر جدل میکنم. بیشتر حس میکنم حتی نزد او چیزی برای رهایی ندارم.

احاطه شده ام. با احساساتی وسیع و دربرگیرنده که وقتی باید به کلمات درایند، انگار که شنل پادشاه باشند.

دلم برای خیابان انقلاب و قدم زدن و رسیدن به ورتا و رد شدن از قدس و رد شدن از مترو و پیچیدن به راست تنگ شده. یا حتی پیچیدن به چپ برای خانه مادربزرگم.

نمیتوانم هوای اروپا را نفس بکشم. این یکی برای من زیادیست.

با گوش دادن به موسیقی حالت تهوع میگیرم.

با بعضی ها خیلی جورم و از بعضی ها خیلی دور.

از همه به یک میزان منزجرم.

از خودم، علی، پدرم، مادرم، برادرم. همه.

همیشه به نیرویی فکر میکنم که بتواند زندگی را در همین لحظه از درون من فروبپاشاند.

این نیرو هرچه بتواند باشد، با من جمع نمیشود.

از زنده بودنم عق م میگیرد.

بیست را نوشتم و شاید تا بیست و یک در یک لحظه باورکنم که نمیتوانم ادامه بدهم. امیدوارم که این شاید اتفاق بیافتد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۵۵
فرفر