و سوت ممتد مغز و حواشی دیگر..

یک

جمعه, ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۴۶ ق.ظ
دچار فوران فکری شدن، میتواند نشانه چیز خاصی باشد و یا نباشد.
اهمیتی هم ندارد.
انگار که زندگی، چیزی ست شبیه خسته شدن از خسته شدن.
یا بدحال بودن از بدحالی.
باز فرقی نمیکند.
چیزی که وجود دارد همان امر متقدم است.
خسته بودن.
اینکه از خستگی، خسته باشیم یا نه، تفاوتی در اصل قضیه که خستگی ماست، ایجاد نمیکند.
و اینکه...
١. کنار آمدن با کسی که فکر میکند به اون ظلم شده و حق او از زنده بودن ، بیش از این چیزی ست که حالا دارد و به آن دسترسی دارد، سخت است.
شبیه زندگی در یک مرداب.
شبیه گیجی قبل از شروع دست و پا زدن.
٢. بخش عظیمی از دوست داشتن یک نفر، در این خلاصه میشود که در او چیزهایی را ببینیم که هیچکس نمیبیند و بتوانیم چیزهایی را ارزش گذاری کنیم که کسی نمیکند.
٣.انگار انتهای رفاه و زیبایی زندگی مان، ده سال بعد باشد.
مثل خنکی مطبوع کولر گازی اتومبیل زیر نور خیابان و صدای عصار که از رادیو پخش میشود.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۰۵
فرفر

نظرات  (۱)

می خوام یه چیزی بگم ولی نمیدونم چی بگم یا کدومو بگم... همون فوران فکریه؟
منم خستم ولی وقتی میبینم بقیه خسته نیستن بیشتر خسته میشم[:
پاسخ:
همه خسته میشن.
فقط بعضیا متوجه خستگی شون نمیشن.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی