سه
چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۲۸ ب.ظ
من هنوز نمیفهمم چطور ممکن است کسی نسبت به بدحالی برادر خود بی تفاوت بماند،
نمیفهمم چطور میشود مادر بزرگ ها را از نوه ها جدا کرد،
نمیدانم آن مادری که فرزند هشت ساله ش را رها میکند و می رود، به کجا میرود، دوست دارم بدانم فکر میکند که به کجا میتواند برود.
من نمیفهمم چرا همه دنبال بیشتر برداشتن و بیشتر کشیدن و بیشتر خوردن و بیشتر بردن هستند،
نمیفهمم چطور باید پدری را مجاب کرد که گاهی هم بااااید بتواند،
من نمیفهمم چرا آن روز باید بحرف خاله م گوش میدادم و با دوستم که چیزی را داشت که من نداشتم. قهر میکردم.
و نکردم.
شاید نفهمیدنی ست،
فکر کردن به فهم نفهمیدنی ها؛ مرا تبدیل به کسی کرده که اگر تنها و تنها یک خاصیت داشته باشد، یقینا آن خاصیت دوست بودن است.
اینطور بخوانید که نام دیگر من دوست است.
صدفِ دوست.
۹۷/۰۷/۰۴