یازده
احساس رضایت از خانواده، احساس نیک و پاس داشتنی و احتمالا یاددادنی (گرفتنی) است.
و در این سطح، شاید حتی ربطی به چه طور بودن خانواده نداشته باشد ولی وقتی باید زندگی کنی و این پاسداشت را اجرا کنی، چه گونه بودن است که مهم میشود.
احساس ضرورت در لمس هرچیزی تا عمق.
هم- اندیشی (حسی)
دگرخواهی (نخواهی)
و هزاران مفهوم دیگر که در تعامل شکل میگیرند.
احتمالا نوع پاسداشت ما هم درخودفرورفتن بوده باشد.
وقتی همه تمام میشویم، من به کتاب هایم میخزم.
پدربزرگم جزء های باقیمانده قران ش را میشمارد.
مادرم بافتنی می بافد یا یک سوره جدید را شروع و تمام میکند.
پدرم فیلم سینمایی جدیدی میبیند.
برادرم،
برادرم یحتمل هنوز برای فهم این واقعیت که باید به خودش پناه ببرد کوچک است و نمیداند خودش کجاست.
شاید در بازی های کنسول جدیدش.
شاید در صفحات فوتبالیست انگلیسی مورد علاقه ش.
شاید در قلب یکی از ما ها.