و سوت ممتد مغز و حواشی دیگر..

چهار

پنجشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۵۰ ب.ظ

بابای بچه ی تازه مرده، در حملات اهواز، سپاهی است.

پسر بچه ی تازه پا روی زمین دوانده، در آغوش پدرش به رژه با نظم و ترتیب نگاه میکرده و حتی نمیدانسته تفنگ یعنی چه.

همانطور که نمیدانسته جنگ چیست؛

مرگ چیست؛

ایدئولوژی چیست.

انگار بیست سال قبل باشد،

تو بغل بابات رفته باشی اهواز،

بابات سپاهی ست و نمیدانی فشنگ چیست.

ربط فشنگ به تفنگ چیست.

جنگ چی بوده که تمام شده.

جنگ چی میتواند باشد که نباید شروع شود.

اما بیست سال بعد است.

برای روزمره بودن، درصدی ضروری از زندگی شهری، بین طبقات مختلف ساختمانی مدرن و علمی یا پژوهشی ، بالا پایین می روی.

جنگ نیست.

پسر بچه تازه مرده.

عکس ش را که میبینی، لابد دلت گرفته یا گفته ای طبیعی ست.

نوشته ای غم انگیز ترین اتفاق همین است.

مرگ را شاید زیبا دیده ای.

شاید زشت.

از پسربچه ای که بیست سال قبل بودی، زیباتر شده ای، شاید هم زشت تر.

هیچ قطعیتی نیست.

بیست سال عمر را در نادانی گذرانده ای.

فقط میدانی فشنگ چیست و باید کجای تفنگ باشد.

میدانی جنگ چیست.

نمیفهمی جنگ چیست.

میدانی.

نمیفهمی.

انگار بیست سال قبل بوده باشد، از بغل بابات دویده باشی پایین.

زیر چکمه رژه سربازان له شده باشی.

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۰۵
فرفر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی